در سوک جوان و فرزند و سنگ فبر:

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را

کی‌ام مجال کنار تو دست خواهد داد
که  غرق بوسه کنم، باز دست و پای تو را

دل گرفته من کی چو غنچه باز شود؟
مگر صبا برساند به من هوای تو را